علی رضایی وحدتی
هر گاه میبینم کسی با خود بیتعارف است، بد و خوب خود را پنهان نمیکند، و مهم از آن، اگر از چیزی که جامعه ناپسند میداند لذت میبرد و لذتش را هم نشان میدهد، چنان سرخوش میشوم که مزهاش تا چند روز در دهانم میماند. از هر خوراک و شیرینی و مهمانی خوشمزهتر است. از هتل و سفر و هزینه و تجمل و خودنمایی و چیزهایی که برای مردم نشان پیشرفت است و ستایشهایی که هنگام نمایش بازی کردن و خودسانسوری میشنوم، مانند سربهزیر و نجیب و مهربان و خوددار و بیآزار، دلچسبتر است. دل و معده و رودههایم، ماهیچهی بازوان و پاهایم، همه از این لذت لبریز میشوند.
زندگی درست در همان لحظههایی هست که از قانون و قاعدههای جامعه بریدهای. آن جور که مردم میپسندند راه نمیروی، به پسند آنها سخن نمیگویی. شادی و خوشی و ناخوشیات، و درد و کیفت را از فیلم و روزنامه و کتاب و مدرسه نگرفتهای. شاید هم گرفته باشی، همین دیگرسان بودن را هم شاید از آنها گرفته باشی، مانند آنکه گفت ادب از بیادبان آموخته است. نه اینکه دیگران بیادبند، ولی شاید بتوان از دیگری، چیزی وارون آنچه نمایش میدهد دریافت کرد.
درست در همین اندک لحظههایی زندگی میکنی که خود را نه به دیگران، که به خودت نشان میدهی، همین لحظهها که شاید هیچ کاری هم در آنها انجام ندهی، و فقط خود را در درون سرت رها میبینی و آنچه هستی را میپذیری و دوستش داری. و زندگی چه شیرین و دوستداشتنی است. در بیغوله باشی یا در گرانترین رستوران شهر در کنار کسانی که درآمد روزانهشان را در یک دهه هم به دست نمیآوری، هیچ فرقی نمیکند. این لحظههای ناب زندگی زیبا و دلچسبند.
حتی تماشای کسی که خودش را میزید، همان نیروی سرشار زندگی را به درونت پرتاب میکند. حتی ندیدن او، و تنها خواندنش، از جایی دور، فرهنگی دور، زمانی دور، باز هم نیروی سرشار زندگی را درونت میچکاند. هر قطرهاش با تکتک یاختههای تنت واکنش میدهد و آنهایی را که خشکیده و پژمردهاند دوباره زنده میکند.
زندگی همان زمانی است که از نکوهیده و سرزنش شدن لذت ببری. زمانی که همهی این «سرمایه»ی خود، آبرویت، را که به بهای سالهای عمرت گردآوردهای بسوزانی، و سرانجام هیچ چیز برای از دست دادن نداشته باشی. تا زمانی که چیزهایی برای از دست دادن هست، باپروا خواهی بود. آهسته میروی و آهسته میآیی تا مبادا از کسی نکوهشی بشنوی یا حتی «نگاهی معنیدار» بر تو بیفتد. اینکه تلخ باشی یا شیرین، مهم نیست. همه بخشی از زندگی است. همه لذت خودش را دارد. در شکست هم همان اندازه زندگی هست که در کامیابی است. چه کسی گفته هر که در کارهایش پیروزمندانهتر بوده، بهتر زیسته است؟
چه خوب است که شانس شناختن کسانی را که زندگی میکنند داشته باشیم، تا با چشیدن مزهاش، جسارت زیستن را به دست بیاوریم.
علی رضایی وحدتی