علی رضایی وحدتی
رشد هر کس به اندازهی رویارویی با ترسهایش است. واقعیت، وارونِ آن چیزی است که در دنیای امروز دربارهی کامروایی (موفقیت) میگویند، اینکه فرمول و قطعیت دارد، اینکه هر کسی به هر چیزی که بخواهد میتواند برسد، اینکه همه چیز به خود ما بستگی دارد.
تواناییهای هر کس برای اثرگذاری بر دنیا اندک است. هر کس چیزهای بسیار کوچکی را میتواند دگرگون کند. همهی زندگی به چیزهایی وابسته است که در گزینش آنها هیچ نقشی نداشتهای: زادگاه، زبان مادری، خانواده، دارایی و آگاهی خانواده، و شانس و بدشانسیهایی که در بزنگاههای زندگی میآوری.
با این همه، هرکسی که باشی، با هر پیشینهای، فرصت ریسککردن و فرصت اینکه از دایرهی امن خود بیرون بیایی داری. با اینکه دارایی و جایگاه آدمها یکسان نیست، ولی ترسهای درونی هر کس آن چنان فراوان هست که ته نکشد. واکنشت به همین ترسها است که به رشدت میانجامد. شاید بتوان گفت فرصت رشد برای همه بسنده هست.
همیشه دو خواستِ روبروی هم در درون آدم است. یکی آنکه آسایش میخواهد و دیگری آنکه کنش میخواهد. یکی میخواهد بیاساید، دیگری میخواهد ورزش کند. یکی میخواهد از راهی که میشناسد برود، دیگری میخواهد راههای نو را بیازماید. یکی میخواهد از باورهایش نگهداری کند، دیگری میخواهد باورهایش را به چالش بکشد و بسنجد. یکی میخواهد زیر سایهی امن پدر و مادر بماند، دیگری میخواهد جهان سخت و خشن را کشف کند. یکی میخواهد فقط به خودش بیندیشد، دیگری میخواهد خود را برای دیگران به خطر بیندازد. رشدت به این وابسته است که کی و کجا جانب یکی از این دو خواست درون خود را بگیری.
علی رضایی وحدتی